{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
اگر تو به حال توجه كني، آن را بهتر خواهي كرد و اگر حال را بهتر كني، آنچه از پس آن مي آيد بهتر خواهد شد.(
آنچه كه بتواني تغيير دهي، آينده ي تو نبوده است
اشياء به خودي خود چيزي را آشكار نمي كنند، اين انسانها هستند كه با نگاه كردن به اشياء، راه ورود به روح جهان را درمي يابند.
وقتي آدم عاشق است، همه چيز بيشتر معنا دارد
اگر من بخشي از افسانه ي تو باشم تو روزي باز خواهي گشت
تپه ها با حركت باد تغيير شكل مي دهند، اما صحرا هميشه همان كه بوده مي ماند.
در دنيا همواره كسي هست كه چشم براه ديگري است، چه در ميان صحرا و چه در قلب يك شهر بزرگ
شايد خداوند صحرا را آفريده است تا انسان از ديدن نخلها لذت ببرد.
اگر در زمان حال باشي، زندگي تبديل به جشني هميشگي مي شود، به عيدي بزرگ؛ چون هميشه در لحظه اي كه در آن زندگي مي كنيم جريان دارد و تنها در آن لحظه
هر كسي راهي براي آموختن دارد.
جهان، روحي دارد و كسي كه بتواند آن روح را درك كند مي تواند زبان همه چيز را بفهمد
همه ي چيزها تجلي يك چيز واحد است.
وقتي كه انسان با تمام وجود چيزي را آرزو مي كند، به "روح جهان" نزديكتر است و "روح جهان"، نيرويي همواره مثبت است
كسي كه به صحرا مي رود نمي تواند عقب گرد كند و هنگامي كه نمي شود به عقب بازگشت، فقط بايد در جستجوي بهترين راه براي پيش رفتن بود
تنها ترس ما اين است كه آنچه را داريم از دست بدهيم، خواه زندگيمان باشد و خواه مزارعمان. اين ترس زماني از بين مي رود كه بفهميم داستان زندگي ما و داستان جهان، هر دو را يك دست مشترك رقم زده است
هيچ كس نبايد از ناشناخته بترسد، چون هر انساني مي تواند آنچه را كه مي خواهد به دست آورد و آنچه را كه نياز دارد فراهم كند
اگر تو به حال توجه كني، آن را بهتر خواهي كرد و اگر حال را بهتر كني، آنچه از پس آن مي آيد بهتر خواهد شد.(
آنچه كه بتواني تغيير دهي، آينده ي تو نبوده است
اشياء به خودي خود چيزي را آشكار نمي كنند، اين انسانها هستند كه با نگاه كردن به اشياء، راه ورود به روح جهان را درمي يابند.
وقتي آدم عاشق است، همه چيز بيشتر معنا دارد
اگر من بخشي از افسانه ي تو باشم تو روزي باز خواهي گشت
تپه ها با حركت باد تغيير شكل مي دهند، اما صحرا هميشه همان كه بوده مي ماند.
در دنيا همواره كسي هست كه چشم براه ديگري است، چه در ميان صحرا و چه در قلب يك شهر بزرگ
شايد خداوند صحرا را آفريده است تا انسان از ديدن نخلها لذت ببرد.
اگر در زمان حال باشي، زندگي تبديل به جشني هميشگي مي شود، به عيدي بزرگ؛ چون هميشه در لحظه اي كه در آن زندگي مي كنيم جريان دارد و تنها در آن لحظه
هر كسي راهي براي آموختن دارد.
جهان، روحي دارد و كسي كه بتواند آن روح را درك كند مي تواند زبان همه چيز را بفهمد
همه ي چيزها تجلي يك چيز واحد است.
وقتي كه انسان با تمام وجود چيزي را آرزو مي كند، به "روح جهان" نزديكتر است و "روح جهان"، نيرويي همواره مثبت است
كسي كه به صحرا مي رود نمي تواند عقب گرد كند و هنگامي كه نمي شود به عقب بازگشت، فقط بايد در جستجوي بهترين راه براي پيش رفتن بود
تنها ترس ما اين است كه آنچه را داريم از دست بدهيم، خواه زندگيمان باشد و خواه مزارعمان. اين ترس زماني از بين مي رود كه بفهميم داستان زندگي ما و داستان جهان، هر دو را يك دست مشترك رقم زده است
هيچ كس نبايد از ناشناخته بترسد، چون هر انساني مي تواند آنچه را كه مي خواهد به دست آورد و آنچه را كه نياز دارد فراهم كند
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}